يا مقلب القلوب والابصار... پوووف ...
همه با هزار امید و آرزو و حرف های قشنگ پای سفره هفت سین نشستند و تا توانستند برای خود و تمام مردم ایران آرزوی سالی خوب کردند. اس ام اس ها تبادل شد. آغاز سال هزار و سیصد و ...اصلا همین فیلم سیصد ،دراین روزهای ابتدایی سال به طرز بی سابقه و غریبی ،یک تنه باعث همدلی و وحدت ایران دوست و ضد ایران شد. برای اولین بار نام و دفاع از خشایارشاه و تمدن غنی و قدیم و... ایران زمین را از زبان مسئولین آنهم درتریبونهای رسمی چون صدا و سیما شاهد بودیم. این کار بزرگی بود که فیلم سیصد بدون هزینه ای برایمان انجام داد وبدون شک خودمان باساخت سیصد فیلم نمی توانستیم آن قسمت از برگهای تاریخ را از گزند نابودی و فراموشی نجات دهیم.
لحظه سال تحویل فرزاد حسنی با وجود مخالفین بسیارش با اعتماد بیشتری چونان اسپارتی ها سپاه ایران را لت و پار کرد .درست در لحظاتی که ضربان قلبها ریتم شدیدی به خود گرفته بود، کندترین و کش دارترین ریتم حرف زدن آنهم به طرز دوبله فیلمهای هندی را از او شاهد بودیم. نمی دونم کدوم ترانه بود که دائم می گفت"حسنی بده ،بد ،بد" و اگر نبود این امواج سرگردان ، اگرنبودند مجری های آن شبکه که این روزها همه می گویند آخرشه! اگر جلوی دوربین تقاضای تصویر خوشگل نمی کردند و به موهایشان ژل نمی زدند این ضربان قلب ها به سختی می توانست ریتم خودش را پیدا کند.
تلویزیون وارد دوره تازه ای می شود. فیلم های جدید خارجی چه بسا برای ضربه زدن به صنعت سینمای هالیوود! همزمان با اکران جهانی پخش می شود. فیلمهای ایرانی بدون جرح و تعدیل نشان داده می شود. باغ های کندلوس که در اکران مواردی حذفی داشت ،این بار به طورکامل پخش می شود.بازیگران سریال ها به جای دیالوگ از ترانه های لوس آنجلسی استفاده می کنند .دیگر حد و مرزی برای ورود مهمان به برنامه ای وجود ندارد و این ادامه روندی است که از ماهها پیش با دیدن خسرو گلسرخی ،احسان نراقی و ... در تلویزیون ادامه یافت.
دیدیم که سریالها یکی از یکی مزخرف تر بودند. تنها رضا عطاران بود و خاطرات ترش و شیرین فوتبال و باز هم عادل فردوسی پور. افسوس می خوریم از اینکه از سالهای دور از رختکن تیمها تصویر گرفته می شده و ما از دیدنش محروم بودیم ،اینکه علی پروین به پنجعلی بگوید که تنبلی نکند و همه ممد مایلی رو راه بندازن. به هر حال این تصاویر برایمان حکم ماهی تازه داشت. محسن نامجو با خواندن در تیتراژ آرام آرام خودش را از زیرزمین به ایوان رساند و خیلی زود باید روی تمام قسمتهایی که در ویژه نامه های نوروزی عنوان موسیقی زیرزمینی به او دادند ماژیک بکشیم.
هوای تهران به پاک ترین نقطه سالهای اخیر می رسد.بارانهای گاه و بی گاه بهاری ،آب وهوای شمال (آنهم از نوع ایده آلش) را به کسانی که در تهران ماندند، عیدی می دهد. معتادهایی هستند که فقط برای لذت تزریق های بعدی مدتی خودشان را ترک می دهند. تهران هم پاک پاک شد و خودش را برای لذت دود و سربی که از همین روزها در فضایش اشباع می شود آماده کرد.
تعطیلات تمام می شود. از هر کس که بپرسی یک دهم کارهایی که برنامه ریزه کرده بود، انجام داده، شهر به روال خودش برگشته ، سیزده زیر باران بدر شد و گوشه کنار شهر دوباره شاهد یقه گیری و دعوا سر کرایه هایی که بالا رفته ، سر رانندگی ، سر ...
حالا همه چیز به روال عادی و طبیعی خودش برگشته ، حالا کش دار ترین فحشهای جهان جای عیدتون مبارک و سال خوبی داشته باشید را می گیرد.
این ترانه سیلور استاین را بیش از حد دوست دارم. با خواندنش بسیاری از خاطرات عاشقانه و لحظه های تلخ و شیرین زندگی در ذهن رژه می رود. نمی دونم به این روزها ربط داره یا نه. ولی بدون شک به یک جایی در زندگی گذشته همه ما ربط داره
از خیلی خوب به خیلی بد
خیلی خوب...خیلی زود تبدیل شد به خیلی بد
خیلی زود.
هیچکس چیزی به من نگفت و به همین دلیل هیچ وقت سر در نیاوردم
که خیلی خوب چقدر زود تبدیل می شود به خیلی بد.
آفتاب... تبدیل شد به سایه ،به باران
شور و شوق... تبدیل شد به لذت، به درد
ترنم ترانه های دل انگیز عاشقانه جایش را داد به سر دادن سرودهای غم انگیز
خیلی زود
با "تا ابد" شروع شد
و ابد تبدیل شد به گاهی،به هیچ وقت
و "مرا دوست داشته باش"تبدیل شد به "جایی هم(درقلبت)برای من در نظر بگیر"
خیلی زود
خیلی خوب... زودتر از آن که فکر می کردیم تبدیل شد به خیلی بد
خیلی زود
اگر هیچ کس به تو نگفته باشد،حالا دیگر باید بدانی
که خیلی خوب،خیلی زود تبدیل می شود به خیلی بد
خیلی زود
شما هم بنويسيد (1)...